ایران داکیومنت

دنلود رایگان پایان نامه

ایران داکیومنت

دنلود رایگان پایان نامه

  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله فرهنگ در امنیت ملی در word دارای 64 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله فرهنگ در امنیت ملی در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله فرهنگ در امنیت ملی در word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله فرهنگ در امنیت ملی در word :

فرهنگ در امنیت ملی

. علل بی سهم ماندن فرهنگ در امنیت ملی
به نظر می رسد ، در کشور ما تاکنون مفهوم امنیت ملی با تحولات جهانی رشد نیافته و همچنان درقالب رویکردهای سنتی مطرح می شود . وقتی سخن از دانش امنیت ملی به میان می آید ، تصور بر این است که باید آن را صرفاً در مراکز و دانشکده های نظامی و امنیتی جستجو کرد .

متأسفانه در مراکز تصمیم گیری فرهنگی و حتی مجامع عالی امنیتی ، نگاه فرهنگی به امنیت از جایگاهی شایسته ای در ساختار نظام امنیت ملی کشور برخوردار نیست . صرف نظر از این واقعیت تماس و برخورد غیرفرهنگی با مقوله های فرهنگی ، موضوعی است که همواره کشور ما را در برابر تهدیداتی از این نوع آسیب پذیر ساخته است . این معضل علاوه بر فقدان اعتقاد به وجود تهدید

جدی فرهنگی ، در فرضی خوش بینانه ، به خلاء برآورد ملی از تهدیدات و خطرات فرهنگی باز می گردد . بنابراین ، باید پذیرفت که فرایند تصمیم گیری و تصمیم سازی در این زاویه ، می بایست با نگاهی کاملاً تخصصی توأم باشد و قطعاً نمی توان با فرمول ها یا نسخه های نظامی و امنیتی ( به معنای متعارف در ایران ) با تهدیدات فرهنگی مقابله ای مؤثر کرد براین اساس ، ضعف های اساسی ذیل در حوزه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران ، قابل توجه می باشد :

1) گامهای نخست در تدوین برنامه استراتژیک
علاوه بر تلاش های گسترده و مهمی که باید به منظور رفع نقایص و کاستی های موجود و جهت مقابله با تهدیدات کنونی یا در حال ظهور علیه کشور در حوزه فرهنگ انجام شود ، می بایست چهار اقدام مقدماتی ، به مثابه گام های نخست برای تهیه برای برنامه استراتژیک در حوزه فرهنگ پیش بینی شود . نباید فراموش کنیم که متأسفانه هنوز استراتژی های قابل قبولی برای مواجهه صحیح و به موقع با چالش های فرهنگی در کشور وجود ندارد و طرح ها و برنامه های فرهنگی

دستگاههای مختلف کشور ، اغلب غیرمنسجم ، ناهماهنگ و حتی بعضاً متناقض و ضد امنیت ملی می نماید . درهر حال ، این چهار اقدام اصلی عبارتند از : ارزیابی امکانات و قابلیت های فکری ، فرهنگی بالفعل و بالقوه ، شناسایی منابع و شناخت روش ها و انتخاب ابزارها .

در طی این مطالعه اولاً : نقاط ضعف و قوت به ویژه در بخش آشکار خواهد شد . ثانیاً : کارایی و کارآمدی روش ها و ابزارها نیز مشخص شده و ما را به سوی تهیه طرحی جهت ایجاد قابلیت های متناسب با سطوح تهدید و اقدام رهنمون خواهد ساخت . باید توجه داشت که پیش از قابلیت افزایی و به عبارتی تقویت پی ساختها ، تأثیرات مقطعی و در نگاهی واقعیت انگارانه ، پیامدهایی مخربی در پی خواهد داشت .

2) سهم بودجه امنیتی ملی در حوزه فرهنگ
علاوه بر ضرورت سازماندهی و اولویت بندی بودجه فرهنگی کشور درطرح جامع امنیت ملی ، می بایست دو نگرش سنتی موجود در بودجه نیز مورد بازخوانی قرار گیرند . یک : آیا بودجه فرهنگی در حوزه دفاع ملی ، می بایست لزوماً در فضای نظامی و امنیتی ( به معنای متعارف در ایران ) تعریف و مصرف گردد ؟ برای روشن تر دو نگرش فوق ، لازم است توضیح مختصری ارائه شود . فرض کنید تمام فعالیت های نظامی و انتظامی کشور در مسیر برقراری ثبات ، امنیت و اقتدار ملی است . حال اگر معتقد باشیم که ثبات و امنیت کشور به صورت تدریجی و پنهان از زاویه فرهنگی در معرض تهدید جدی است ، آیا حاضریم ده درصد از بودجه دفاعی کشوررا صرف امور دفاعی یا بازدارنده در عرصه فرهنگی کنیم ؟ حال اگر قرار شد ، این بودجه به این امر اختصاص یابد ، کجا ، توسط چه

بخشی و چگونه باید توزیع و مصرف گردد . برای مثال آیا باید نیروهای نظامی مبادرت به ایجاد بخش های فرهنگی کنند ؟ و یا دفاع و بازدارندگی در این عرصه ، می بایست در یک محیط غیرفرهنگی طراحی و اجرا شود ؟ به نظر می رسد ، یکی از فوائد تهیه طرح جامع امنیت ملی ، مشخص شدن سهم واقعی هر بخش در این طرح و نیز اصلاح نگرش های سنتی به مقوله امنیت است که نهایتاً می تواند ما را به یک تصمیم گیری صحیح رهنون سازد .

3) ضرورت تحول در دکترین استراتژی امنیتی
در موقعیت تهاجم فرهنگی ، دفاع تنها گزینه برای مقابله قلمداد می شود ولی در درازمدت ، دفاع به تنهایی قادر به مقابله مؤثر با گسترش عمیق تهدیدات نیست . صرف نظر از اینکه انفعال نوعی قرار گرفتن در موضع ضعف می باشد و مدافعین را از جهت روحیه نیز تدریجاً دچار ضعف خواهد کرد . لذا بهترین مواجهه با تهدیدات فرهنگی ، دفاع در کنار اتخاذ موضعی فعال است که ما از آن به اقدامات بازدارنده با هدف ایجاد مصونیت نام می بریم . برای طراحی و شکل گیری سلسله اقدامات بازدارنده ، تقویت ورودی و پردازش اطلاعات با انگیزه گمانه زنی درباره آینده کاملاً ضروری است

. مجدداً باید یادآور شد که گمانه زنی در باره آینده یک پروژه پژوهشی است که باید در حوزه تخصصی مرتبط و از سوی متخصصان همان رشته صورت گیرد . ذیلاً به دو نمونه از اقدامات بازدارنده مؤثر اشاره خواهد شد که می تواند از جایگاهی ویژه در ساختار نظام امنیت ملی کشور برخوردار گردد .

تولید علم و نظریه پردازی
موضوع ضرورت ایجاد « جنبش » تولید علم و نظریه پردازی که نخستین بار نزدیک به دو سال و اندی پیش از سوی رهبر معظم انقلاب ، مطرح و پیگیری شد ، می تواند یک استراتژی بازدارنده و پیشرو در حوزه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران باشد . امروزه عمده رقابت های قدرت های جهانی از طریق تولید و عرضه علم و فناوری صورت می گیرد و برخورداری از علم و فناوری یکی از امتیازات

اساسی در این رقابت ها محسوب می شود . اما باید توجه داشت که موضوع تولید علم ، فناوری و نظریه پردازی ، صرفاً در حوزه علوم طبیعی ، فنی و علوم مشابه محدود نمی شود ، بلکه به صورت هم عرض و بلکه با مراتبی حائز اولویت ، در حوزه علوم انسانی نیز متبلور می گردد . در این میان ، در کشور ما به اقتضای اهداف انقلاب اسلامی و نوع تهدیدات گذشته و پیش رو ، طراحی و تئوری پردازی در علوم انسانی و دین پژوهی از اهمیت خاصی برخوردار است . تولید علم و نظریه پردازی در کشور ما در حالی به عنوان یک ضرورت مطرح می شود که :
1) قابلیت و پتانسیل آن در ایران به ویژه در زمینه نیروی انسانی م

ستعد و با انگیزه ، در حدقابل توجه ای وجود دارد .
2) تولید علم و نظریه پردازی به سرعت کشور را در حوزه علوم تجربی و اندیشه سازی از موضع انفعال خارج و در موضع فعال قرار خواهد داد .
3) بسیاری از تهدیدات جهانی علیه ایران خنثی و یا کمرنگ خواهد شد .
4) به تدریج بسیاری از محدودیت های ناشی از تحریم های اقتصادی علیه کشور مرتفع خواهد شد .
5) در مواجهه با پروژه جهانی شدن ، ضمن حفظ استقلال ، قدرت رقابت و بازیگری بیشتری خواهد داشت .

6) انقلاب اسلامی ایران از جهت فکری ، قدرت رهبری مطلق جهان اسلام را به صورت دو چندان به دست خواهد آورد .
7) بسیاری از منازعات سیاسی بی ثمر داخلی در مسیر جنبش تولید علم به سمت سازندگی ، رفع معضلات اساسی و به عبارت دقیق تر همان وفاق ملی ، تغییر خواهد کرد .
با وجود اهمیت موارد هفتگانه فوق ، تولید علم و نظریه پردازی هنوز در ساختار تعریف امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران جایگاهی ندارد و سهم مراکز پژوهشی در اولویت های امنیتی و بودجه امنیت ملی نزدیک به صفر است .

4) صدور انقلاب
صدور انقلاب ، یکی از استراتژی های موفق دهه نخست انقلاب ، چندی است به علل ضعف نگرش و مدیریت ، در چهارراه تردید قرار گرفته و با ملاحظات یک سویه سیاسی ، به امری حاشیه ای بدل گردیده است . برخی صاحب نظران دلیل این افت یا توقف را کاهش زایندگی فکری در حوزه علوم انسانی کشور تفسیر کرده اند . اما باید گفت که این یک برداشت ناقص و ناشی از نوعی فقدان برآورد از تحولات فکری ایران طی ربع قرن اخیر است که هرچند ناکافی اما قابل توجه می باشد . چه بسا تلقی اشتباه از صدور انقلاب در داخل به خاطر روش شناسی غیر دقیق ، ناکامی در برخی برنامه ها یا عدم ترسیم ابعاد و دامنه تأثیرگذاری انقلاب در بیرون مرزها ، پیوند این مقوله با چارچوب های سیاسی و یا اقدامات رعب انگیز غرب برای جلوگیری از گسترش تفکر انقلاب

اسلامی در جهان ، موجب عدم گسترش هدفمند این طرح شده باشد . ولی در هر صورت ، صدور انقلاب همچنان می تواند به عنوان یک استراتژی بازدارنده درمواجهه با تهدیدات بین المللی علیه منافع و امنیت ملی کشور در نظر گرفته شود . باید توجه داشت ، بدون وجود این اعتقاد در کارگزاران فرهنگی که انقلاب اسلامی به عنوان یک قدرت برتر فکری ، فرهنگی قادر به ایفای نقش اساسی در شکل گیری وضعیت آینده جهان خواهد بود ، استراتژی صدور انقلاب ، با ثمربخشی کامل همراه نخواهد بود . در پایان باید گفت که صدور انقلاب در حوزه امنیت ملی ، می تواند فوائد ششگانه ذیل را برای کشور به همراه داشته باشد : یک : خروج کشور از انزوای تحمیلی . دو :

افزایش رو به گسترش قدرت بازدارندگی امنیتی . سه : برخورداری ای سهم متناسب در جهان برای جهت دهی به سیاست های بین المللی در مسیر منافع ملی . چهار : رهبری و هدایت جهان اسلام در مسیر اهداف انقلاب اسلامی . پنج : مبارزه مؤثر نسبت به گسترش مرزهای جهانی شدن در ایران و جهان اسلام . شش : کاهش تهدیدات علیه امنیت جهان اسلام .

************
جستاری پیرامون امنیت و مفهوم آن در اسلام
« امنیت » از نگاه اسلامی یکی از اصول زندگی و حالتی اجتناب ناپذیر و عنصری ضروری است . به عبارت دیگر « امنیت » هم یکی از تعابیر محوری در دین اسلام ناب محمدی (ص) است . وقتی قرار است جستاری در معنا و اهمیت مفهوم مسأله انجام دهیم بهترین راه برای پژوهنده رجوع به قرآن کریم است ، در این رجوع هرچه بیشتر بجوییم خواهیم دید ، که بیشتر به اهمیت امنیت اسلامی

پی می بریم . لذا در زیر به گونه ای خلاصه و چکیده وار و فهرست گونه به کاربست این واژه می پردازیم . اما ابتدا نگاه به معنای لغوی واژه امنیت می اندازیم . امنیت از کلمه امن است و امن دو معنا دارد ، یکی آن کسی که خود را به مقام امن رساند و دوم آنها که دارای امنیت شده اند . به علاوه از مشتقات دیگر این کلمه یکی ایمان است که برای انسان امنیت می آورد و دیگری مؤمن است که در حقیقت همان کسی که خود را به « امنیت » رسانده .

امانت : خدا به شما فرمان می دهد که « امانت » را به صاحبش بازگردانید .
« جایگاه امن » این جایگاه امن را کعبه قرار داده و آن را حرم خوانده است . به نحوی که همین جایگاه امن وسیله بهره وری و کسب ثواب نیز می باشد . و خداوند همچنین مثال می آورد «شهری را که از امنیت برخوردار است » .

« بهشت » خداوند به مسلمانان در بهشت نوید امنیت می دهد .
« بزرگترین پاداش » کدام یک از ما به ایمنی سزاوارتریم . مقصود میان مسلمان و کافر است و می گوید « در دو عالم ایمنی آنهاراست، و به مسلمانان وعده می دهد که پس از هراس به امنیت برسند » .
امدادی الهی : امنیت امدادی الهی است و خداوند می فرماید « پس از یک اندوه بر شما امنیت نازل کرده .

علاوه بر آیات بیشمار قرآنی درباره امنیت می توان در بیشتر کتب اسلامی هم مطالبی یافت به عنوان مثال نگاهی به نهج البلاغه می اندازیم ، که بی شک پس از قرآن دارای عظمتی بی رقیب در میان آثار جهانیان است ، حضرت امیر(ع) اسلام را ماهیتاً امنیت آور می خواند و می فرماید : خداوند اسلام را وسیله امنیت برای کسی قرار داده که به آن بگرود . امیرالمؤمنین (ع) همچنین صلح را مطلوب می داند چون موجب امنیت است . روی دیگر این سخن آنست که اگر امنیت در سایه جنگ به دست آید ،آ نگاه جنگ هم مطلوب خواهد شد . به علاوه حضرت می فرما

یند حکومت را بدان جهت پذیرفتم تا ستمدیدگان از دیگر بندگان احساس امنیت نمایند .
تعابیر گوناگون از امنیت را آوردیم ، معلوم شد که امنیت ناشی از ایمان آوردن است و مؤمنان شایسته امنیتند . همین جمع کردن مؤمنان زیر سقف شایسته بودن برای امنیت در حقیقت امنیت را تبدیل به « امنیت ملی مؤمنان » می کند

.
امنیت ملی در اسلام
در پایان فصل پیش گفتیم که خداوند مؤمنان را شایسته امنیت کرده است و مؤمنان پس از هراس به امنیت خواهند رسید . این وعده مسلمانان را یک کاسه می کند و امنیت آنها را جمع می کند ، به نظر می رسد این فصل خطاب امنیت ملی برای مسلمانان است .

یکم : مبانی امنیت ملی اسلامی ، محدوده و مفاهیم
الف ) محدوده شمول امنیت :
دیدیم که امنیت در اسلام یک اصل محوری می باشد ، اما امنیت ملی مفهومی نوین است .
« امنیت ملی » اگر چه از نظر تئوری متعلق به چند دهه گذشته می باشد ، لیکن از بدو پیدایش دولت در جهان عملاً کاربرد داشته است ولو آن که آن را در تعریفی بسیار کلاسیک بگنجانیم و امنیت ملی را به دفاع از مرزهای کشور ، حفظ دولت و جمعیت کشور محدود کنیم ، هیچ دولتی در تاریخ نیست که نسبت به حفظ موجودیت خود ، مرزها و مردمش بی تفاوت باشد ، مگر آن که قدرت یا دانایی حفظ آنها را نداشته باشد .

اما « امنیت ملی » در اسلام هم عملاً و هم به طور نظری و تئوری دارای پیشینه و پشتوانه است . محدود این امنیت شامل همه مسلمانان جهان و همه غیرمسلمانان تحت حکومت اسلامی می شود نمونه معروف آن کندن خلخال از پای زن یهودی است که امیرالمؤمنین را غمگین می کند . حکومتی در حفظ امنیت داخلی این گونه از غیرمسلمان دفاع می کند بی گمان دست کم همین حقوق را برای او دربرابر دشمن متجاوز خارجی ـ اگر نگوییم بیشتر ـ درنظر می گیرد .
حفظ مرزهای سرزمین های اسلامی وظیفه ای بسیار مهم است و حکومت به هیچ عنوان اجازه شانه خالی کردن از آن را ندارد .

ب ) مفاهیم نظری و ادله امنیتی ملی : جنبه های امنیت ملی
1) دفاع از مسلمانان
خدا می فرماید چرا درراه خدا و مردان وزنان وکودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده اند پیکار نمی کنید . به علاوه دفاع از مومنانی که به واسطه ایمانشان از خانه هایشان رانده شده اند هم وظیفه مسلمانان است . در هیچ کدام از این دو آیه مبارکه قید محل یا مکان آورده نشده است بلکه مسلمانان وظیفه دارند در دفاع از امنیت مسلمانان در هر نقطه بکوشند ، مهم دفع ستم ا ست . خواهیم دید که « ستم » به همراه تجاوز و فتنه ، یکی از عوامل مخل امنیت است .
2) حفظ مرزهای اسلامی

گفتیم که امنیت وعده ای الهی است و گفتیم که هرکجا مسلمانی باشد آنجا باید تأمین امنیت شود ، چون وعده الهی باید برقرار گردد و این وظیفه همه مسلمانان است . اما جدای از این موضوع حفظ مرزهای کشور اسلامی هم از یک جنبه دیگر مترادف یا امنیت ملی است .
خداوند می فرماید : ای ایمان آوردندگان پایداری کنید . دربرابر دشمنان و از مرزهای خود مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید ، شاید رستگار شوید . به عبارت دیگر حفظ کشوراسلامی و مرزهای آن جنبه دوم امنیت ملی است . یعنی جنبه اول حفظ جمعیت اسلامی دربرابر ستم و تجاوز بود و جنبه دوم حفظ سرزمین اسلامی است . در همین راستا به مسلمانان یادآور شده است که آمادگی خود را دربرابر دشمن پاس دارند و در « دسته های متعدد یا واحد » به سوی دشمن حرکت کنند .
3) قاعده نفی سبیل

نفی سبیل اعم از دواصل پیشین هم می تواند باشد . اما چون آن اصول را جدا بررسی کردیم اینجا به نفی سبیل از جنبه های دیگر می نگریم . نفی سبیل آن که هر راهی که به سروری کافر بر مسلمان بینجامد بایستی بسته گردد . این قاعده امروزه گستره بیشتری یافته است . این قاعده تهاجم فرهنگی و رخنه فکری عرب را هم دربرمی گیرد .

دوم : عوامل امنیت ساز و ساز وکارهای لازم :
1) نخستین عمل و مهم ترین عمل برای رسیدن به « امنیت ملی » گسترش ایمان در میان مردم است . مردمی که ایمان راستین ( نه ریاکارانه ) دارند ، دارای امنیتند . کشورهایی که مردمشان چنین مردمی هستند دارای امنیت ملی نیرومند خواهند بود
مردم با ایمان ، از جنگ در راه خدا ، مردم خدا و سرزمین خدا دریغی ندارند . کشوری با چنین مردمی ، هوس تجاوز را در دل دشمنان می کشد . چنین مردمی به سادگی گرفتار هجمه های گوناگون فکری و فرهنگی نمی شوند . گام های توسعه اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی را به تندی برمی دارد و از همه مهم تر آنکه خدای متعال به آنها وعده امنیت داده و وعده خداوندی هرگز خطا نمی کند .

2) سازوکار دوم « عدم تجاوز» است ، خدا در همه جا وقتی دستور جهاد می دهد که
« تجاوزی » صورت گرفته است . به عبارتی مسلمان تجاوز کار نیست و وقتی امینت خود را در خطر دید « جهاد » می کند . مثلاً خداوند می فرماید : « در راه خدا یا کسانی که با شما می جنگند ، نبرد کنید و از حد تجاوز نکنید . البته خداوند جنگ را نفی می کند و می فرماید روز اول از شما پیمان گرفتیم « که خون هم را نریزید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید » . بنابراین اگر تجاوز رخ ندهد امنیت برقرار خواهد ماند .

3) معاهده : خداوند برای حفظ امنیت ساز و کار دیگری هم ارائه داده است و آن بستن معاهده با اهل کتاب است و حتی با کافران .
ارزش این پیمان ها به حدی است که آنها می توانند با هم پیمانان ما پیمان بسته و از همان مزایا برخوردار شوند . این همان قانونی است که در قرن های نوین به کلمه الوداد معروف شد .
سوم : عوامل برهم زننده امنیت :
دیدار و فهم این عوامل چندان مشکل نیست
1) کفر
2) تجاوز
3) ستم
4) فتنه
وقتی که خداوند به مومن وعده امنیت می دهد ، به سادگی مفهوم است که کافر از امنیت برخوردار نیست و کافرستان امنیت ملی نخواهد داشت . خداوند به صراحت می فرماید بگو « آیا کدام یک از ما ( مومن و کافر ) به ایمنی سزاوارتریم . به عبارتی یعنی این که « کافر » سزاوار امنیت نیست .
تجاوز را هم دیدیم که عامل اصلی بی امنیتی ها است و دیدیم این تجاوز همواره از سوی کافران علیه مسلمانان صورت می گیرد . جالب آن که پس از این هراس مسلمانان به امنیت می رسند و کافران به بی امنیتی چرا که وعده الهی چنین است .

توضیح دادیم که ستم از جمله عوامل برهم زننده امنیت است .
فتنه : فتنه از نظر قرآن کریم از قتل هم بدتر است و دفع آن لازم و ضروری می باشد . حتی فتنه بدتر از جنگ و فسادش بیشتر است . لازم است فتنه برچیده شود تا پرستش خدا ممکن گردد . وقتی پرستش خدا ممکن شد و مؤمنان امنیت یافتند ، امنیت ملی برقرار می گردد .
*************

گفتمان امنیت در انقلاب اسلامی
با انقلاب اسلامی در تقابل و تضاد با « زنجیره به هم پیوسته » پهلوزیستی ، زنجیره ای مرکب از « دگر تعریف شدگان » تشکیل شد ، که با وجود تمایز هویتی در سلسله مراتب دگرشدگی با یکدیگر پیوند خورده بودند و در مواجهه با فرا روایت پهلویسم سامان پذیرفتند . سطح بنیادین « دگر تعریف شدگان » در ارتباط با توده های مردمی را « اسلام گرایان » تشکیل می دادند که تاروپود برنامه

و طرح رهایی خود را از سلطه رژیم حاکم و نیز هژمونی غرب به عنوان حامی اصلی این رژیم « بازگشت به اسلام » بازمی جست و با ارائه تعریفی هویت ساز و مشروعیت پذیر ، فراگفتمانی رقیب را پرورش داد . در بستر گفتمان انقلابی ، اسلام ، دینی تعریف شده بود که سیاستش در عبادتش و عبادتش در سیاستش مدغم است و احکام اخلاقی اش هم سیاسی است و در این راستا ، قدرت را نیز در سازواره با معرفت دینی و عرفانی تعریف پذیر نمود . در بستر انقلاب و فرآیند

جوشش انقلابی مردم ، مذهب به مثابه فناوری تولید و اعمال قدرت ، هم به عنوان « راه » و « هدف » و هم در نقش شناسنده و در مرکزیت آن « گفتمان انقلابی » حضرت امام (ره) متجلی شد و نوعی « عرفان سیاسی » را به نمایش نهاد . در عرصه کنش انقلابی ، از هر هویت و نوشته نوشتاری و گفتاری و رفتاری و روانشناختی انقلابیون ، شکلی از قدرت جوشید و در نهایت توانست در پهن دشت رودررویی با گفتمان امنیتی رژیم حاکم ، تفوق یابد . قدرت از پاین جوشید و فراگفتمان هژمونیک گرای ، انحصارطلب پهلوی را با هر حرکت خویش در چنبره سخت افزاری خود محدود ساخت و در نهایت از درون متلاشی ساخت .
رژیم پهلوی ، خود در سلسله مراتب قدرت هژمونیک سرمایه داری جهانی و امپریالیسم حاصل از آن « پیشانی » و « سطح تلاقی » ارتباط این قدرت با ملت ایران بود . تعریف عرضه شده از انقلاب درچارچوب برداشت ایدئولوژیک از دین ساماندهی قدرت را در برابر خویش در چهره «

دگرامپریالیستی » ملاحظه کرد .
این درحالی است که در پرتو اسلام ، رویکرد امنیتی از سویه ای مثبت برخوردار شد و بافت موضوعی خود را در فضای گفتمانی متکی بر « قدرت متافیزیکی » تعریف نمود . اما در حالی که از تأمین و تحفظ فیزیکی دور می شد ، دربرخوردهای موجود با دگر تعریف شده خود ، بسیار زود ، با تقابل فیزیکی روبرو شد . در این زمان « هویت اسلامی » بر جای « هویت ملی » نشسته بود و « نه » بزرگ انقلاب در پرتو شعار جاویدان لااله الا الله بعد از شعار بی انتهای « الله اکبر» موازنه ای منفی بین دو ابرقدرت مسلط جهانی ایجاد کرده و تمامی زنجیره های دفاعی ـ امنیتی گفتمان ما

قبل خود را گسسته بود . در این چارچوب « امنیت نظام » ، « امنیت آرمانی » تجلی کرد در مرکز این « گفتمان امنیتی » « پاسداری از ارزش » ها قرار گرفت و دقایق گفتمانی خود را بر نقطه گره ای آن استقرار بخشید . چهره ما ؟؟؟؟ ، « منافع » و « مصالح » زدوده شد و در پهن دشت منافع

و مصالح معنوی گفتمان دینی به حاشیه رفت . « تهدید » ها به اعتبار میزان ، شدت و قدرت آسیب زایی شان ، نسبت به تمامیت و هویت ارزشی نظام ، تعریف و طبقه بندی شدند . از منظری فراملی به امنیت ملی نگریسته شد و ستون های امنیتی نظام انقلابی ، جایی فراسوی مرزها و در میان جامعه بزرگ منتقدان نبود . بدین ترتیب ، رویکرد نرم افزارانه ـ امنیت مبتنی بر مشروعیت و مقبولیت نظام ـ به عنوان رویکرد مسلط امنیتی ، کاملاً فضا را برای طرح رویکردهای سخت افزارانه

محدود ساخت . در حوزه اثر این گفتمان ، راهبردگران امریکایی ، فضای « تهدید » سازی را احساس کردند و برآن شدند که به مهار انقلاب اسلامی روی آورند و براندازی رژیم انقلابی را نیز در دستور کار خود قرار دادند . جنگ هشت ساله عراق بر علیه ایران برجسته ترین و کاراترین راهبرد طراحی شده ، در این راستا بود که بعد رقیق شده برخورد نظامی مجموعه نیروهای مخالف را در چهره صدام حسین تکریتی در مقابل ایران اسلامی به نمایش می نهاد .

« برخورد نظامی » مستقیم عراق علیه ایران را به واقع باید در چارچوب فرمول حاکم بر
فعالیت های راهبردی در استفاده از قدرت ، که در آن این قاعده حاکم است که باید با کمترین هزینه ، بیشترین مقدار سود را به دست آورد ، نوعی « تهدید » نظامی غیرمستقیم نیروهای پشتیبان صدام به حساب آورد ، که در کنار استفاده از قدرت های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی جهت به زانو درآوردن رژیم نوپای حاکم بر ایران ، از « تهدید » نظامی نیز از این طریق بهره بردند

.
اما ، « جنگ ناخواسته ، از یک سو پیوستگی آرمانی و از سوی دیگر گسستگی موقعیتی را از نگرش امنیت مثبت رقم زد . جنگ انگیزه های ملی گرایانه و ملی را تا حدودی احیا کرد و تلاش در

باز تعریف ملیت درچارچوب « امنیت آرمانی » صورت پذیرفت . « تمامیت ارضی » و حفظ آن به همراه واژه « میهن دوستی » در دانش واژه فقهی « ام القری » مأوا گزید و وارد آحاد تعریفی امنیت ملی شد . نگرش « بسط محورانه » گفتمان امنیت آرمانی در بستر جنگ ، از غلظت « حفظ محورانه » برخوردار شد و جنگ ما را به تدافع فراخواند و به صورت سکته ای ناقص در اندام بسط محورانه گفتمان امنیت آرمانی چهره نمود ، اما با باز تعریف اصول و ارزش های آرمانی انقلاب در « فرهنگ جبهه و جنگ » ما را به سوی نظریه بقاء نکشاند ، بلکه کماکان بر انقلاب مستتر تأکید ش

د . از این رو پیوستگی آرمانی را تقویت نمود و آرمانگرایی را به عنوان یک ارزش غایی در گتفمان امنیتی تثبیت ساخت ، اما در فرآیند نتایج عینی خود به نوعی ، « گسستگی موقعیتی » را به طور طبیعی به وجود آورد ، که با پیوستگی آرمانی و تشدید آن در ساخت امنیتی دهه های بعد ، ناهمگونی هایی را به وجود آورد .

در جنگ دگر ما صرفاً عراق نبود . ما تمامیت کفر را در مقابل خود می دیدیم . جنگ بین دارالسلام و دارالحرب بود . در چنین پیوستگی آرمانی و گسستگی موقعیتی ، با تکیه بر نظریه ام القری که در بطن خود به تلاشی اشاره داشت که در آرمانگرایی دینی و میهن دوستی ملی با یکدیگر در پی پیوندی هم سنج بودند ، تا به صورت یک پیکر واحد بروز کنند ، تلاش برای ایجاد نیروی معطوف به « بسط » جریان داشت . از همین رو ، کوشش شد تا بین ارزش ها و واقعیت ها بین هست ها و بایدها آتشی برقرار شود و ماحصل آن گفتمان امنیتی حفظ محور بسط گرا بود که تلاش داشت با ایجاد فضای مناسب خود را در « اولویت بسط » و در « اولویت حفظ »
تعریف نماید .
جنگ ، پرتو جدیدی از واقعیت ها را به نمایش گذاشت ، با وجود « ملت باوری » به عنوان یکی از عناصر و دقایق گفتمانی آوانگارد در انقلاب اسلامی ، جنگ ، نقش مؤثر دولتها در صحنه ها و عرصه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و000 به رخ کشید . جنگ اعلام داشت که نمی توان تنها درچارچوب آرمان ها ، بر تخت کلام محوری تکیه زد و واقعیت ها را به حاشیه راند . بلکه می باید آنها را آنگونه که درگذرند ، در سپهر اندیشه و تأمل نشاند

در همین حال ، جنگ چهره سنتی گفتمان امنیتی را تشدید ساخت و رویکرد امنیت منفی را در چشم انداز سخت افزارانه خود و در بستر « دشمن ستیز » خویش تقویت نمود . « تهدید » در قالب « دشمن » عینیتی محسوس و واقعیتی ملموس پیدا کرد و درعین حال که موجب شده بود مجالی برای شکوفا سازی و نهادینه کردن ارزش های مان را در باور خود فراهم آوریم ، زمینه های نگرش امنیت منفی را در اذهان بسط داد و « تهدید » را در چارچوب موجودیتی به نام « دشمن » خارجی در اذهان تثبت نمود .

با پایان پذیرفتن جنگ ، پس از هشت سال دفاع مقدس و واقعیت های ناشی از آن ، رویکردی ؟؟؟؟ از گذشته حاصل آمد که در بطن خود ، تلاش داشت با حفظ دشمنی بیرون در مدار تنظیم راهبرد قدرتی خود ، در حوزه جبر ناشی از بافت موقعیتی ، جهت پذیرش واقعیت های موجود ، آمادگی بیشتری از خود بروز دهد . این گفتمان اگرچه واقعیت ها را پذیرفته بود ، اما این پذیرش در بستر جبر حاصل و در پرتو جنگ پدید آمده بود .

پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ عراق علیه ایران ، بازنگری قانون اساسی و انتخاب آقای اکبر هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری از یک سو و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و تأثیر آن بر روابط بین المللی از سوی دیگر ، از جمله عواملی بودند که در دو سطح داخلی و بین المللی بر روند سیاستگذاری نظام و چگونگی تفکر و شیوه تصمیم گیری و اجرایی نخبگان در خصوص مسائل عمده کشور شدیداً تأثیرگذار بودند . خرابی های جنگ و مشکلات مالی و معنوی مراکز تولید ، کاهش سرمایه ملی ، محاصره اقتصادی و به طور کلی نابسامانی های اقتصادی و تنگناهای سیاست داخلی ، موجودیت جمهوری اسلامی را شدیداً تهدید می کرد .

ضمن این که تعقیب سیاست مفرط بی اعتنایی به ترتیبات بین المللی طی هشت سال جنگ ، هیچ یک از خواسته های تجدید نظر طلبانه بین المللی ایران را تأمین نکرده بود ، تحت تأثیر این عوامل به تدریج دولت با اکراه و اجبار واقعیت های نظام بین الملل و شرایط داخلی و بحرانی را

پذیرفت و برای سامان دادن به اوضاع داخلی و بازسازی کشور ، اصلاح طلبی اقتصادی را سرلوحه کار خویش قرار داد ، عنصر محوری این گفتمان را عملگرایی در تنظیم و اجرای سیاست خارجی با رعایت ارزش های اسلامی تشکیل می داد ، که ماحصل عمده آن در صحنه سیاست خارجی در دهه دوم انقلاب در قالب « سیاست عادی سازی روابط » بارز شد .
در چنین فضایی ، تعریف هافمنی از امنیت در نقطه گره ای بافت جدید نشست و باردیگر سویه امینتی را به سمت مطالعات فراسنتی از مفهوم امنیت نشاند . استنلی هافمن معتقد است : « امنیت حمایت یک ملت ازحمله فیزیکی ومصون ومحفوظ داشتن فعالیت های اقتصادی آن از جریان های ویران کننده بیرونی است » .

ژول کومبان نیز اعتقاد دارد : « امنیت واقعاً چیزی بیش از تأمین و تحفظ وطن و حتی
سرزمین های ماورای دریاهای متعلق به آن معنی می دهد و آن ـ امنیت ـ کسب و حفظ احترام جهانی برای آنان ، حفظ منفعت اقتصادی آنان و هرچیز دیگری است که در یک کلام ، شأن و حیات ملی را می سازد » .
در چنین بافتی ، بعد از جنگ رویکردی مک نامارایی که در آن « توسعه » هم زمان و جانشین امنیت تلقی می شد ، چارچوبی جدید را فراهم ساخت . گفتمان حفظ محورانه ، چهره شفاف تری نسبت به آنچه در دوران جنگ بود ، پیدا کرد . صیانت ذات از رهگذر رشد و توسعه مسالمت آمیز در مرکز گفتمان امنیتی نشست . امنیت بدون توسعه و توسعه بدون امنیت کجراهه هایی بیش نیست .

ایرانی آباد ، آزاد و مستقل باید ساخت تا امنیت جامعه تحقق یابد . الگوی موفق توسعه ملی ، الگوی موفق راهبرد امنیت ملی تلقی شد و این باور به وجود آمد ، که بستر مناسب برای پیشبرد امر توسعه ، چیزی جز « امنیت » نیست . عدم توسعه ، یعنی گرفتار آمدن در همان منطق

دیالکتیک سوردلی ( پناه بردن به قدرت خارجی برای فرار از تهدید او ) که رژیم گذشته در آن گرفتار آمده بود . پیامد این رویکرد گفتمان صنعت محور اصلاح طلبی بود که از رستنگاهی پراگمانیستی و عملگرا برخوردار بود و « گفتمان امنیتی حفظ محور رشد پیوند » را حاصل نمود . نخبگان سیاسی هرچند که از پافشاری بر برخی از جنبه های آرمانی که امکان تحقق آنها در شرایط خاصی امکان پذیر است ، دریغ نمی ورزیدند ، در عین حال ضمن قبول عناصری از واقعگرایی در رفتار خویش ، در

نخبگان می پذیرند که در جامعه جهانی چند تمدنی با انسان های دارای فرهنگها ، خلقیات ، نژادها و ملیت های ناهمگن و در شرایطی که تمام کشورها در سیاست خارجی خود و گفتمان امنیتی خویش از اصل واقعگرایی پیروی می کنند ، بهترین انتخاب گفتمان واقعگرایانه اصلاح طلبی است که حفظ محور و رشد پیوند باشد . ضرورت تبدیل نظام اقتصاد جنگی به یک نظام اقتصاد بازار آزاد و بازسازی کشور ، تشکیل یک کابینه « سازندگی » را ایجاب می کرد . از سوی دیگر گذار از مرحله کابینه ایدئولوژیک به کابینه ای تکنوکرات ، برداشت های جدیدی را در تفسیر و تبیین مفاهیم سیاسی به نخبگان تحمیل کرد .
پیروی از تصمیمات و توصیه های مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد ، اتخاذ سیاست حمایتی از حق حاکمیت کویت در جنگ با عراق ، تلاش برای وحدت با اعراب میانه رو و شناسایی عراق به عنوان متجاوز در جنگ با ایران توسط سازمان ملل در دسامبر 1991 ، تمامی نتیجه راهبردهای جدید منطقه ای و رفتار بین المللی را ایران دانست که از سال 1368 آغاز گردیده

شناخت و به رسمیت شناختن قواعد بازی ، دیدارهای متعددی است که رئیس جمهوری و وزیر امورخارجی از شخصیت های سیاسی و کشوری خارجی انجام می دهند . آقای هاشمی رفسنجانی ، طی دو دوره ریاست جمهوری خود 34 سفر خارجی انجام داده که به تقریب معادل یک سفر در هر فصل است . تأثیر این سفرها در شناخت بازیگران اصلی نظام بین الملل و معرفی ایران و طرح نیازهای آن به کشورهای دیگر دارای اهمیت بود .
در این سالها « تناسب گرایی » در کنار « تکلیف گرایی » نشست . اصول و آرمانها و تلاش در راه حصول به آنها استمرار یافت . اما با قرائتی نو از بافت موقعیتی حاصل ، اگرچه دستیابی به آرما00ن های اسلامی و تعهد نسبت به مسلمانان و دفاع از حقوق آنان در این دوره همانند گذشته جایگاه بنیادی خود را در سیاست خارجی حفظ کرد ، اما جمهوری اسلامی به اندازه قدرت و توانایی خود مکلف به تأمین و تحقق آنها بود و لذا گفتمان امنیتی در رویکرد بیرونی خود توان درونی را در نظر آورد و دراجرای اصول سیاست خارجی به عنوان تکلیف ، « تناسب توازن » در انجام تکلیف را وارد نمود .

بدین ترتیب ، ضرورت عنایت به مسائل اقتصادی ، امنیتی و تأمین منافع ملی در بعد اقتصادی موجب شد تا ایران برای دستیابی به اعتبار و قدرت ، رهیافتی عملگرا ، توسعه محور و همگراتر از گذشته را دنبال کند . در کنار توجه به مسائل اقتصادی ، عوامل دیگری چون ضرورت احیای توان نظامی کشور که به دلیل هشت سال جنگ دچار ضعف و ناتوانی شده بود و توجه مجریان حوزه سیاسی ـ امنیتی به ژئوپلتیک خاص ایران

در تغییر رفتار و برخورد جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورها نقش اساسی داشته اند » .
همه اینها درحالی به وقوع پیوست که پس از جنگ ، همگرایی داخلی ناشی از مبارزه با دشمن و « دگربیرونی » به دلیل تفوق نگرش منفی درحوزه رفتارهای سیاسی ، اجتماعی ، به نوعی « واگرایی » درونی انجامید . به ناگاه ، این گونه به نظر رسید که بازی چرخانان ، از تولید و بازتولید فرآورده های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی برای جامعه بازمانده بودند و هم و غم خود را مصروف خنثی کردن تلاش های یکدیگر نموده بودند .

آنانی که تا دیروز با یک لیوان آب وضو می گرفتند ، تشنگی خود را رفع می نمودند و در شب زنده داری های خود به زندگی فردای یاران خود می اندیشیدند ، آرام آرام از هم دور شدند . اولین گامها در حوزه « سلایق » گام های بعدی در حوزه « علایق » و در گام سوم در محدوده « حقایق » مشترک از یکدیگر دور شدند و دشمن بیرونی با شناسایی این وضعیت درونی ، با تمامی قدرت در تشدید این وضعیت کوشید

.
رویکرد گفتمان امنیت منفی در بخش فراسنتی آن از « بیرون » به « درون » آمد ، اما «مثبت » نشد بلکه با حفظ اتمسفر گفتمانی منفی خود « دشمن بیرونی » را در کالبد « رقیب درونی » استقرار بخشید و از غلظت کم آغاز و برخورد رقیق خود را در گام های متفاوت غلیظ تر نمود .
دگر و امپریالیسم خود را درونی تصویر کردند و هویت ، مواضع و مرزهای خود را در مقابل و برای مقابله با یکدیگر تعریف کردند . اندیشه خود را در چارچوب های تنگ و باریک جناحی محصور نموده ، از منظر جهان بینی ای سیاه و سپید به وقایع ، حوادث و پدیده های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی جامعه شان نگریسته ، آنگونه که دوست می داشتند و آنگونه که دیواره های این حصار اجازه می داد به تحلیل آنها نشستند .

در چنین فضایی که همگان در سویه های گوناگون مدعی « حقیقت محوری » و جهان شمولی دیدگاه خود بودند ، هریک خود و پیروان خویش را رهرو طریق حقیقت و صواب می دانستند و درفراسوی دیدگان خود ثواب را بازمی یافتند و « دیگران » را پیروان راه مذلت و گمراهی ، معرفی می نمودند . دگر بیرونی ، در پی زمینه سازی و زمینه پروردگی جهت توسعه « شکاف درونی » برآمد و در دو حوزه کلان و خرد آن را پی گرفت . یکی در حوزه کلان ایجاد شکاف میان مردم و هیأت حاکمه و دیگری در حوزه خرد میان « همبستگان فرا اجتماع » به ویژه در میان « نخبگان سیاسی » .
لذا حوزه تعقل امنیتی به ناگاه دریافت که دگربیرونی ، در کالبد درونی عناصر پروتونی یا همان خودی ها در حال نفوذ است . مناطق آسیب درونی است که تهدید بیرونی به آن دلخوش نموده است . و « نگاه به درون » در لایه هایی از تفکران امنیتی ، نه از طریق ادراک درونی ، بلکه به واسطه جبر برونی پذیرفته شد .

« دشمن » نیز اگرچه اولویت را به شکاف میان مردم و هیأت حاکمه می داد ولی در حوزه عمل ، اولویت را به ایجاد شکاف میان نخبگان سیاسی اختصاص داد تا در پرتو آن نظام را از منظر مهندسی نیروی انسانی به یک « سیستم اتلافی » در کاربرد انرژی خود مبدل سازد . سطح تحلیل میانه این تحرک با ایجاد تلاش در سامان بخشی تعارض میان همبستگان فرااجتماع یعنی در میان نخبگان ، روشنفکران و سرآمدان شکل می پذیرد و هریک از این سطوح خودبه خود به سطح های متفاوت تقسیم می گردد .


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ۹۵/۰۸/۱۰
  • علی محمدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دانشجو | مرکز دانلود | پایانامه دانشجویی | جزوه های درسی | دانلود فایل ورد و پاورپوینت | پایان نامه ها | دانلود رایگان فایل |